|
فروشگاه اینترنتی2016 
| ||
|
یکی از دوستداران علی دچار لغزشی شد. امیرالمومنین پنجه راستش را برید. آنرا به دست چپ اش گرفت. قطرات خون میچکید واو میرفت. ابن الکواء (خارجی آشوبگر) خواست ازاین جریان برضد علی استفاده کند. با قیافه ی ترحم آمیز جلو رفت و گفت:دستت را کی برید؟ درجواب گفت: پنجه ام رابرید سیدجانشینان پیامبران پیشوای سفید رویان قیامت ذی حقترین مردم نسبت به مومنان علی ابن ابیطالب و..... ابن الکواء گفت:وای بر تو! دستت را میبرد واینچنین ثنایش میگویی؟! گفت:چرا ثنایش نگویم وحال اینکه دوستی اش با گوشت وخونم در آمیخته است. به خدا سوگند نبرید دستم راجز به حقی که خداوند قرار داده است. [ پنج شنبه 89/4/3 ] [ 1:3 عصر ] [ لن ترانی ]
[ نظرات () ]
زایمان خیزران (همسرحضرت رضاعلیه السلام) نزدیک بود من وقابله دراتاق بودیم حضرت ازاتاق خارج شدودرب رابست نیمه شب درد خیزران شدت گرفت چراغ اتاق خاموش شده بود ولی وقتی چهره جواد طلوع نموداتاق نورانی شد نوزاددرتشتی نشسته وجسمش را هاله یی از نور فراگرفته به پرستاری حضرت مشغول شدیم تاسه روز گذشت چشمانش رابه آسمان نمود ونگاهی به چپ وراست کرد وفرمود: اشهدان لااله الاالله وحده لاشریک له وان محمدا عبده ورسوله ازاین امر شگفت شدم ازترس بدنم لرزید واین امر شگفت راخدمت پدرش رساندم
حضرت رضا علیه السلام تبسمی نمودو فرمودند: ازاین پس شگفتیهای زیادی از او خواهید دید.
[ چهارشنبه 89/4/2 ] [ 8:48 عصر ] [ لن ترانی ]
[ نظرات () ]
سلام سلام اینجا تهرونه یعنی شهری که هرچی توش میبینی باعث تحریکه تحریک روح واسه توآشغال دونی می فهمی که توهم یه آدم نیستی تویه آشغالی اینجاهمه گرگن میخوان باشی مثل یه بره بذار چشم وگوشت رو واکنم یه ذره اینجاتهرانه لعنتی شوخی نیستش خبری از گل وبستنی چوبی نیستش اینجاجنگله بخور تاخورده نشی اینجا نصف عقده ایندو نصف وحشی اختلاف طبقاتی اینجا بیداد میکنه روح مردمو زخمی وبیمار میکنه کنار هم فقیرو مایه دار خفن توی تاکسی همه میخوان کرایه ندن حقیقت روشنه خودتو به اون راه نزن روشنترش میکنم پس بمون جانزن خدا پاشو من چندسالی باهات حرف دارم خداپاشو پاشو نشو ناراحت ازما ازکجا شروع کنم این تازه اول کاره خداپاشو من یه آشغالم باهات کاردارم نمکی باچرخش کنار یه بنزه کلانشهر باچرخش کرایه بنزه من وتو واون بودیم ازیه قطره حالا ببین فاصله ما چقدره دلیل چرخش زمین نیست جاذبه پوله که زمینو میچرخونه جالبه این روزها اول پوله بعدخدا همه رعیت ارباب کدخدا بچه میخواد بایتیمی بازی کنه بابانمیذاره یتیم لباسش کثیفه فقط یکی داره ماداراییم ازاین بلایاحتی فرشته هم نمیادازاین وراتانشیم فناما ازاین بلایا اماکمک نخواستیم به حدکافی ازاین وراما آدم مریض...حرفامو ترک کردم اما حرفامو تموم نکردم تاحالا شده عاشق دختر بشی میخوام حرف بزنم رک تر بشی پیش خودت میگی اینه عشق تاریخی اماتو خودتو بایه بچه مایه دار خواب دیدی خیرش یادت باشه غیرش خودت بزن قیدش هرچی آدم کنارت میبینی چون عیبش هرچی هم سن وسال سوارماشین به خدا بهت پوز خندمیزنه میکنی با کینه دعا که منم میخوام مایه دار بشم میکنم درکش اما دعانکن بی اثره تخت میخوای بخوابی توتاریکی کابوس ببینی بیاباهم بریم دوتا فوش ناموس بدیم بایدکور باشی تانبینی فقرو هرجا کنار خیابون نبینی فقرو فحشا
بیدارشو یه آشغال باهات حرف داره نکنه توهم به فکر اینی که چی صرف داره...... [ چهارشنبه 89/4/2 ] [ 8:24 عصر ] [ لن ترانی ]
[ نظرات () ]
|
درباره وبلاگ  | |
| [قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] | ||
