ساعت 6 صبح ،22 بهمن 1389 انفجار بمبی در کیلومتر 15 جاده اراک به وقوع پیوست.این انفجار که حدود 20 دقیقه طول کشید طی دو مرحله انجام شده بود.به گفته شاهدان عینی ماجرا ابتدا انفجار کوچکی در جاده رخ میدهد وپس از چند ثانیه انفجار اصلی شکل میگیرد.انفجار به قدری مهیب بوده که آسمان تا شعاع چندین متری سرخ رنگ باقی مانده بود. از جمله محل هایی که توانسته بودند انفجار را مشاهده کنند اهالی شهرک پردیسان قم که در 12 کیلومتری نسبت به مرکز استان قرار دارند بوده اند.صدای انفجار نیز درتمام نقاط شهر شنیده شده است.این انفجار توسط خبرگذاری های استان در لفافه قرار داده شد و خبرگذاری ها تنها به انفجار لوله گاز اکتفا کردند.

دربرگزاری مراسمات ملی مذهبی در ایران بسیاری از شهرهای مهم از چند روز مانده به اجرای مراسم تحت تدابیر شدید امنیتی وورودی ها وخروجی های مورد کنترل قرار میگیرد. وشهر قم نیز که مرکز و پایگاه تفکرات دینی جهان است از این قاعده مستثنی نیست .بخاطر همین مساله دشمنان برای ضربه زدن واختلال در اینگونه مراسمات از هیچ کوششی دریغ نمیکنند.یک نمونه از این فعالیت ها برنامه بمب گذاری بود که خوشبختانه توسط عوامل امنیتی وحفاظتی برگزارکننده مراسم جشن انقلاب خنثی شد.وخبر آن بخاطر مشوش نشدن اذهان عمومی وهرچه با شکوه تر برگذارشدن مراسم در پرده ای از ابهام قرار گرفت.و این حادثه توسط مسولین امنیتی درحال بررسی میباشد.        

قسمت اول/شرح نهج البلاغه.ابن ابی الحدید.3/43

به دستور عثمان ،عبدالله بن مسعود حافظ قران وکاتب وحی وصحابی خاص رسول خدا را آنقدر زدند که دنده هایش شکست وپس از سه روز از دنیا رفت

قسمت دوم/انساب الاشراف.بلاذری.6/162

به دستور عثمان ،عمار یاسر را مورد ضرب وشتم قرار دادند و به او اهانت کردند ،با اینکه خود عثمان از رسول اکرم نقل کرده است که ایمان با گوشت وخون عمار مخلوط شده است.

قسمت سوم/صحیح بخاری.2/596.ح1314. /والطبقات الکبری .4/177.رقم432

عثمان ،ابوذر نود ساله را به همراه دخترش سوار بر شتر برهنه نمود وبه صحرای بی آب وعلف ربذه تبعید کرد تا عاقبت در همان جا از دنیا رفت

قسمت چهارم/صواعق المحرقه.ابن حجرمکی.ص122.باب9.فصل2

رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود : خداوند متعال مرا به دوستی چهارنفر امر فرموده است وخبر داده است که او نیز این چهار نفر را دوست دارد ، عرض شد : ای رسول خدا ،نام آن چهار نفر چیست ؟ فرمود :علی ، ابوذر ، مقداد ، سلمان

قسمت پنجم/شرح نهج البلاغه.ابن ابی الحدید.ج1.ص241

عثمان به معاویه نوشت : ابوذر را بر شتر پیر وبی پالانی سوار کن وبه همراه مرد بدخویی که شب و روز او را براند به نزد من بفرست (ابوذر وقتی به مدینه رسیده بود گوشت بدن او ریخته بود) 

قسمت اول/کفایة الطالب.گنجی شافعی.باب7ص79

ابن عباس می گوید: روزی با پدرم نزد رسول اکرم صلی الله علیه واله بودیم که علی علیه السلام وارد شد وسلام نمود ،پیغمبر بلند شده واو رادر آغوش کشید ومیان دو چشمانش را بوسیدوطرف راست خود نشانید .پدرم عرض کرد :یا رسول الله آیا علی را دوست داری ؟ حضرت فرمود: ای عموی بزرگوار به خدا قسم محبت ودوستی خداوند به علی بیشتر از محبت من به اوست

قسمت دوم/صحیح.محمدبن اسماعیل بخاری.ج4/457.ح1130.کتاب الجهادوالسیر

(در جنگ خیبر بعد از محاصره سپاه اسلام) رسول اکرم صلی الله علیه وآله برای قوت قلب سپاه فرمودند: به خدا قسم فردا پرچم را به کسی میدهم که حمله کننده بر دشمنان و غیرفرارکننده است خدا پیروزی را به دست او جاری میکند و او کسی است که خدا وپیامبر اورا دوست می دارند و او هم خدا وپیامبرش را دوست میدارد(صبح فردا پرچم به دست علی داده شد)

قسمت سوم/صحیح مسلم.4/1872.ح2405.کتاب فضائل الصحابه

از قول عمر نقل است که: علمداری وفرماندهی جنگ را دوست نداشتم مگر در نبرد خیبر . من در آن روز مکررا خودم را به پیامبر نشان میدادم تا شاید مرا بخواند واین افتخار نصیب من گردد ولی او علی را طلب کرد واین افتخار نصیب علی شد

قسمت چهارم/کفایة الطالب.گنجی شافعی.باب23.ص122

از رسول اکرم صلی الله علیه وآله نقل است که: هرکس می خواهد به آدم ونوح وابراهیم نظر کند به علی نظر کند .علی ان کسی است که خدا در قران او را به آیه ی الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم وصف نموده است

قسمت پنجم/تفسیر کبیر.فخر رازی . 20/237.ذیل آیه 60.سوره اسراء

از عایشه نقل است که خطاب به مروان گفت: تو در صلب پدرت بودی که خداوند پدرت را لعنت نمود پس تو بخشی از کسی هستی که خداوند او را لعنت کرده است

قسمت اول/کنزالعمال.متقی هندی.5/589.ح14050 /والجامع لاحکام القران.قرطبی.1/272.ذیل آیه207 سوره بقره

ابوبکر مکررا می گفت :مرا از این مقام معاف بدارید زیرا من از شما بهتر نیستم وعلی در میان شماست

قسمت دوم/تهذیب التهذیب.ابن حجر عسقلانی.7/287.رقم4925

عمر بیش از هفتاد مرتبه گفته است : لولا علی لهلک عمر / اگر علی نبود عمر هلاک می شد

قسمت سوم/کفایة الطالب.گنجی شافعی.باب57

از عمر نقل است که : یا اباالحسن من زنده نباشم در میان امتی که تو در میان آنها نیستی / وزنان عالم از اینکه مثل علی را بزایند عقیم اند

قسمت چهارم/المستدرک.حاکم نیشابوری.3/40.ح4338 .کتاب المغازی /وتاریخ طبری.2/300 .حوادث سال 7

خلیفه عمر ازمیدان نبرد (جنگ خیبر) فرار کرد وشکست خورد وبرگشت

قسمت پنجم/کفایة الطالب.گنجی شافعی.باب28ص134

رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: غلی به هیچ میدان نبردی وارد نشد مگر اینکه جبرئیل از راست ومیکائیل ازچپ او را یاری میکردند وابری بر او سایه می افکند تا فتح وظفر نصیب او میشد